سلـــــــــــــــــــــــام...
چطوریــــــــــــــــــــــــد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فوری میپرم سر اصل مطلب:
امرورز اول صبح من و شیلام سر یه موضوع خیلی شیک و مجلسی دعوا کردیم!!!
به خاطر اینکه خانم ادبیاتمون گفته بود یه نقاشی از درسمون بکشیم و انگار توی گروه فقط شیلان کشیده بود!!!!
بعد منم رفتم بگم ممنون که...........
حسابی قاطی کرد و گفت:
چرا همش من درست کنم هااااااااان
(حالا انگار اول سالی چه قدر پروژه داشتیم که اون درست کرده)!!!!!
بعدش منم گفتم:عزیزم وقتی زحمت میکشی یه چیز درست میکنی دیگه پشتش منت نزار که ریا بشه!!!
بعدش دیگه از کوره در رفت!!!!!!!
خلاصه تا پنج دقیقه قهر بودیم بعدش یادمون رفت!!!!
زنگ اجتماعی:
همون موقع امتحان داشتیم که خدارو شکر شدم نوزده و نیم
بعدش چون من و شیلان و اوین درسامون خوب بود تمام امتحانات رو برسی کردیم.
آی حال داد!!!!!
زنگ دینی:
نمیدونم چرا خانم ازم نپرسید ولی چند تا از بچه هااومدن کنفرانس بدن......
غیبت نباشه غش کردیم از خنده!!!!!
بعدش خوب و خوش و خرم زنگ و زدن
زنگ فارسی:
امروز درسمون خیلی جالب بود.
معنیش عالی بود!!!!
اینم شعرش:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ولش کن حال ندارم!!!
بعدش هم هفته ی بعد امتحان فارسی داریم.
همین دیگه امار ها همین بود.
بای تا فردا من دیگه برم بخوابم.......
مثلا این منم!!!
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دختری در اغوش باران و آدرس hiva-161.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.